توانمندسازی رفتاری نیروی انسانی 2

سخن نخست :

در دنیای پر استرس، پر شتاب و در حال تغییر کنونی، دیگر غیر ممکن است که در رأس مجموعه ها همه مسائل حل شود و همه کارکنان یک سازمان پیرو مطلق فرامین رئیس یا مدیر آن باشند. در آینده نزدیک تنها سازمان هایی می توانند ادعای برتری و انجام کار با کیفیت داشته باشند که قادر باشند از قابلیتها، تعهد و ظرفیت یادگیری همه افراد در تمامی سطوح سازمان به نحو احسن بهره برداری کنند. ازاین رو ضرورت آموزش در سازمان ها، شرکت ها و نهادها، تحت عنوان ” آموزش ضمن خدمت”، به دلایل مختلف امری پذیرفته شده و مورد تأکید است.

” آموزش ضمن خدمت ” عبارت است از تمامی فعالیت ها و برنامه هایی که در جهت افزایش دانش و مهارت، تغییر نگرش و ایجاد رفتارهای مطلوب فردی وسازمانی در نیروها به اجرا در می آید.

امروز اساس بهسازی یا توسعه و بالندگی سازمانی، توانمندسازی نیروی انسانی است. هدف از آموزش و ارتقاء کارکنان یک مجموعه ، فراهم آوردن زمینه است که در آن توانمندی ها و استعدادهای بالقوه نیروها به فعل درآید و موجب رشد فردی و سازمانی گردد. همچنین، این آموزش ها با افزایش سطح آگاهی، دانش و مهارت های کارکنان، آنها را برای ایفای وظایف جدید و قبول مسئولیت های پیچیده تر آماده و مجهز می کند. این گونه است که در “سازمان های یادگیرنده” خلاقیت و نوآوری، به نوعی رفتار همگانی، در میان نیروی های انسانی تبدیل می شود.

“سازمان یادگیرنده” قابل دستیابی است چرا که همگی ما در اعماق وجودمان یک یادگیرنده و آموزنده هستیم. نه تنها یادگیری در سرشت و ذات ما نهفته است بلکه ما انسان ها شیفته یادگیری و پیشرفت هستیم.

اما متأسفانه شمار بسیار اندکی از مؤسسات و سازمان ها کارکنان خود را به رشد توانمندیهای شخصی و فراگیری دانش و مهارتهای نوین مورد نیاز تشویق می نمایند و زمینه را برای این آموزش ها فراهم می کنند. نتیجه این بی توجهی، عدم استفاده صحیح از منابع عظیمی است که در هر سازمان وجود دارد. افراد جوان تحصیل کرده، باهوش و با انگیزه وارد کار می شوند و اکثراً با تمام وجود طالب این هستند که منشأ تغییرات مفیدی شوند. زمانی که به سن سی سالگی می رسند تعداد کمی از آنها بر این نگرش خود پابرجا مانده اند و مابقی، هفته کاری را می گذرانند تا در تعطیلات آخر هفته بتوانند به خواسته ها و برنامه های خود بپردازند. آنها به تدریج احساس تعلق خود به سازمان را از دست می دهند، تصویری که از مأموریت سازمان داشته اند مخدوش می گردد و در نهایت، شور و هیجانی که در ابتدای کارشان داشته اند رنگ می بازد.

ضرورت و اهمیت طرح:

با توجه به موارد فوق، توانمندسازی کارکنان هر سازمان یکی عوامل بهبود کیفیت خدمات و محصولات ارائه شده از سوی آن مجموعه می باشد و باید در رأس برنامه ریزی های کلان هر سازمانی قرار گیرد و به شکلی منسجم و هدفمند طراحی و اجرا شود.

یکی از اصلی ترین وجوه توانمندسازی افراد در نهادها و مؤسسات، آموزش مهارتهای برقراری روابط بین فردی سازنده و رضایت بخش به کارکنان می باشد. این آموزش ها از آنجا ضروری و حیاتی است که پژوهشها نشان داده هشتاد درصد کسانی که در کار خود شکست می خورند فقط یک دلیل برای آن دارند. آنها قادر نیستند به خوبی با دیگران (مشتریان و همکاران ) رابطه برقرار کنند. به عبارت دیگر، بهره وری یک فرد به عنوان سرپرست، مدیر، کارشناس، کارمند، کارگر یا فروشنده از طریق کسب توانایی برقراری موثر با مخاطبان و همکاران افزایش می یابد.

از مسائل مهم و اساسی دیگر در افزایش توانمندی های افراد یک سازمان، مهارتهای کنترل استرس و هیجان، و همچنین انتخاب رفتارهای مؤثر، مسئولانه و سازنده در محیط کار و خانواده می باشد.

یکی از رویکردهای نوین روان شناسی مثبت گرا که بر روابط خوب و رضایتبخش بین فردی در زندگی و نقش روابط انسانی در سلامت و آسیب شناسی روانی تمرکز و تأکیدی جدی و اساسی دارد تئوری انتخاب (choice theory) است. این نظریه توضیح می دهد که ما چرا و چگونه به انتخاب های مؤثر و رضایت بخش یا نامؤثر و ناخشنود کننده در زندگی شخصی و حرفه ای خود دست می زنیم و چطور می توانیم در هر موقعیت انتخاب های بهتر و کارآمدتری داشته باشیم و به رضایت و آرامش بیشتری دست یابیم.

در این نظریه تأکید می شود که تقریباً تمام مشکلات روان شناختی که امروزه در خانواده، محیط کار و جامعه داریم ( مانند پرخاشگری و بد رفتاری با اعضای خانواده یا همکاران ، کم کاری و تنبلی، بازدهی پایین کاری، اعتیاد، و …) ناشی از نادیده انگاری واقعیت و مسئولیت گریزی افراد از تأمین مناسب نیازهای بنیادین شان است. این ناکامی در ارضای نیازها محصول شکست افراد در برقراری روابط مطلوب و رضایت بخش با نزدیکان و همکارانشان است.

این نظریه در پنجاه سال گذشته علاوه بر حوزه سلامت روان، در قلمروی مدیریت و آموزش منابع انسانی نیز مورد استفاده و آزمون قرار گرفته و نتایج قابل توجه و پرباری در پی داشته است. حال از آنجا که جامعه امروز ما پیچیدگی ها و مشکلات متعددی دارد که به طرق مختلف موجب کاهش سطح کیفی روابط انسانی شده، آشنایی با این رویکرد و عمل کردن بر اساس آموزه های آن می تواند روابط رضایت بخش و خشنود کننده ای را برای افراد در هر موقعیت و جایگاهی که هستند به ارمغان بیاورد و متعاقباً سطح خشنودی و احساس رضایت از زندگی شان را بالا ببرد. این افزایش کیفیت زندگی هم به نوبه خود موجب بهبود کارآیی و اثربخشی افراد به عنوان کارکنان یک مجموعه آموزشی، خدماتی و… شده و درنهایت، بهره وری سازمان را افزایش خواهد داد.

 

کاربردهای این رویکرد را می توان به غیر از حوزه سلامت روان، به طور کلی در چهار حوزه دسته بندی کرد:

  • مدرسه و روابط معلم و شاگرد
  • خانواده و روابط والدین و فرزندان
  • ازدواج و روابط همسران
  • محیط کار و روابط کارفرما(مدیر) و کارکنان/کارمندان

دوره های توانمندسازی رفتاری نیروی انسانی بر اساس آموزه های این تئوری طراحی و اجرا شده اند.

هوراز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست